خر فروماندن (بَ دَ) واماندن، منه: چون خر در گل فروماندن (فرورفتن) و راه رفتن نتوانستن: ور در این ره خرش فروماند خرگه آنجا زند که او داند. نظامی ادامه... واماندن، منه: چون خر در گل فروماندن (فرورفتن) و راه رفتن نتوانستن: ور در این ره خرش فروماند خرگه آنجا زند که او داند. نظامی لغت نامه دهخدا